+

ورود | ثبت نام

شماره همراه خود را وارد نمایید

captcha

ورود

رمز عبور را وارد نمایید

ورود با کد پیامکی

ورود

کد دریافتی را وارد نمایید

زمان باقی‌مانده: ثانیه

ثبت نام

اطلاعات را وارد نمایید

زمان باقی‌مانده: ثانیه

سردار شهید مصطفی شاکری

.سردار شهید مصطفی شاکری متولد 1343/3/8 در شهر تربت حیدریه بدنیا آمد. مدرک تحصیلی سوم راهنمایی و ایشان نظامی بودند

.و در منطقه عراق در سن 22 سالگی در تاریخ 1365/7/15 به شهادت رسیدند و در منظر مرکزی تدفین شدند.

.خانواده شهید در حوالی شهر تربت حیدریه سکونت دارند 

« بسم الله الرحمن الرحیم » « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون » «گمان نکنید آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنان زنده اند و در نزد خداروزی می خورند» بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، سپاس خدای را که حق ستایش بالاتر از حق ستایشگران و نعمتهایش ما فوق اندیشه شمار شگران خداوندی که حق جویان کوشا از ادای حقش ناتوانند و نعمتهای دورپرداز آدمیان از درک و احاطه به مقام شامخش نارسا و حوزه اعلاء ربوبی اش از نفوذ هشیاری هشیاران بدور آفریدگاریکه نهایتی برای صفتش نیست ازلی و ابدی است و با سلام به مهدی (عج) منجی انسانها و سلام به امام خمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی. اینجانب مصطفی شاکری در آخرین لحظات عمر خود مطالبی دارم که بر روی کاغذ می آورم در حالی که راه رفتنی را می روم که همیشه آرزویش را داشته ام این مطالب را در سلامتی کامل می نویسم. هرکس که تورا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخش دیوانه تو هر دو جهان را چه کند در قاموس شهادت واژه وحشت نیست آغاز جهان است که زندگی از نو آغاز می شود مانند نوزادی که به جهان بی جهالت می رود و زندگی جاودان و همیشه اخروی دارد اکنون که من به جبهه حق علیه باطل می روم به این امید است که بلکه بتوانم بیاری خداوند ضربه ای به کافرین وارد نمایم و با سلاحم قلب صدامیان را نشانه روم و با خون ناچیز خود درخت اسلام و انقلاب را آبیاری نمایم. شهید مانند قطره آبی می ماند که وقتی به دریا می پیوندد جوشان و خروشان می شود. بارخدایا تو آگاهی که تلاش و پیکار ما نه از آن جهت است که به پایگاه قدرتی برسیم و یا چیزی از کالای بی ارزش دنیا را به چنگ آوریم بلکه بدان جهت است که نشانه و پرچمهای دین تو را برافرازیم و در شهرهای تو شایستگی را هدیه آوریم تا بندگان ستمدیده تو امان یابند و ستمگران به کیفر خویش برسند. خدایا تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت و مرا در آن صراطی گذار که هیچگاه در لحظه جان دادن غفلت نخورم. خدایا به من نعمت دادی که من نه قدرش دانستم و نه لیاقتش را داشتم پس مرا زبانی ده که سپاسگزار تو باشم. خدایا دانشی ده که تورا بهترین، بشناسم و بیانی ده که تورا بهترین وصف کنم. خدایا بحدی گناه کرده ام و از فرمان تو سرپیچی کرده ام که شرمنده ام مرا از بخشیده شدگان درگاه خود قرار ده، خدایا هرگز مرا به خودم وامگذار که بی تو هیچم. خدایا بمن آنی عطا کن که در بکارگرفتن آن از مقربین تو باشم. بار خدایا خودت می دانی چقدر گناه کرده ام خدایا به لطف و کرمت و به بزرگیت که اگر تو مرا نبخشی به که پناه ببرم. خدایا استغفار می طلبم خدایا برمن نشود آن روز که در زیر شلاقهای دوزخ صدای (ارحم ضعف بدنی) سردهم مادرم سلام مرا بپذیر و حلالم کن مبادا در فقدان من گریه کنی و مرا ببخشی از اذیتهایی که کردم مادرم افسردگی و ناراحتی مطمنناً باعث عذاب روح من می شود خوشحال و امیدوار باش. مادرم من فرزند خوبی برای شما نبودم امیدوارم که مرا عفو کنی. مادرم گریه نکن بخند و خوشحال باش زیرا در راه هدف گام برداشته و جان باخته ام مادرم کوه باش و چون کوه استقامت کن و خدای را شکر کن که من به این مقام والای شهادت رسیده ام. (بخدا قسم لذت شهادت از دامادی شیرین تر است و از شما می خواهم که در مرگ من گریه نکنید زیرا باعث شادی دشمنان می شود.) مادرجان حال وقت آن رسیده است که رسالت زینب وار خود را نشان دهی. ای پدر عزیزم امیدوارم که بخاطر از دست دادن من غصه نخوری که شهادت حدنهائی تکامل یک انسان است.
نظرات

نظر جدید